کویر آباد حضور
  •   آغاز هر چه باشد زیباست
  • قریب غربت آن سرزمینم که تو آنجایی.
    آشنای شنهای آن ساحلم که خاطره ی رد پای تو را در آغوش گرم می فشارند
    خویشاوند آن شاخسارم که نقش خنده ی تو را بر شکوفه های بهاری اش به یادگار دارد.
    و من هم گریه ی آن تمساح تنهایم که چو می دانست مردم فکر می کنند گریه اش گریه نیست و اختیاری نیست و غریزی است.پس بی ترس و واهمه تمام دقایقش دوستی را فریاد می زد و گریه می کرد. بی سنگینی نگاه عابر خندانی و دلواپسی ها و دل سوختن های آن غریبه های نزدیک . با اتکا به ایمان به آن آشنایان دور.
    من هم صدای آن فاخته ی کوچکی هستم که سالهاست در زیر شیروانی آن انبار قدیمی خانه دارد و می دانم که سالهاست تنهاست و نوایش یکدم کوکوکو کوکو است .من هم صدای اویم سالهاست در این غربتکده آشیان دارم و کوکو کوکو می کنم.تا روزی بیایی.
    من همه ی آن چیزهایی هستم که روزی به تو رسیده اند و یا خواهند رسید.همه ی ان هایم تا همیشه باشم کنار تو.

  • نویسنده: علی حشمتی(شنبه 84/11/15 ساعت 4:32 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

    <      1   2   3      

  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 5264
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 0
  •   مطالب بایگانی شده

  • واگویه های روزهای تنهایی

  •   درباره من

  • کویر آباد حضور
    علی حشمتی
    روحی حوالی احساس های نیلوفری باران با قلمی بر دست و نشان رسوای عاشقی بر پیشانی

  •   لوگوی وبلاگ من

  • کویر آباد حضور

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • آشنای غریبه

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   وضعیت من در یاهو

  • یــــاهـو